فرهنگ و مردم
نویسنده:
جلال ستاری
امتیاز دهید
از متن کتاب:
در جهان امروز توسعه فرهنگ وظیفه و مسئولیتی که دولت و سازمانهای عمومی و خصوصی در اشاعه فرهنگ و هنر بر عهده دارند، کاری سخت و دشوار است چون در آشفته بازار جهان کنونی، فرهنگ به صورت کالایی مصرفی درآمده و تفریح و وقت گذرانی به گونه های مختلف جای فرهنگ اندوزی را گرفته و نوعی بی اعتنایی و بی توجهی به فرهنگ و هنر مذهب مختار عصر شده است؛ گویی بی فرهنگی سکه قبول یافته و بازار فرهنگ پروری سخت کاسد شده و بی رونق مانده است و اگر حال بدین منوال پیش رود، بعید نیست در سال دوهزار میلادی از آنچه مردان همنسل این بنده نویسنده فرهنگ می نامند فقط نام و نشانی به یادگار ماند و فرهنگ اندوزی برای مردم آن روزگار تنها به معنای گذران اوقات فراغت درحد بازی و تفریح باشد و کسانی را که در این زمینه صاحب اعتقادی و رفتاری دیگراند، به عنوان مردم عقب مانده و کهنه پرست ریشخند کنند و به معرض تماشای عموم بگذارند. این درآمد که چندان امیدبخش و خوش بینانه نیست، ما را به تعریف فرهنگ می کشاند و از هم اکنون این سئوالها به میان میآید که فرهنگ چیست؟ چه فرهنگی به ظاهر و یا به تحقیق در حال زوال و فراموشی است؟ آیا همه مردم باید به فرهنگی خاص (یا واحد و عاده متعالی) روی آورند و دل بندند؟ و بر همین قیاس گرچه در این مقال ازین نکات به شرح و تفصیل سخن خواهیم گفت، اما در آغاز سخن ذکر این نکته ضروری است که مقصود من از «فرهنگ» و خاصه فرهنگ ملی و یا فرهنگ ایرانی در این مقدمه کلی، همان مدلولی است که از متن سیاست فرهنگی ایران و یا فصل فرهنگ و هنر برنامه پنجم عمرانی کشور استنباط و مراد میشود وفی المثل در جزوه ای که سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران به نام «دیده ها و روشها (زمینه یی برای بحث و گفتگو)» فراهم آورده به دقت بیشتر تعریف شده است...
بیشتر
در جهان امروز توسعه فرهنگ وظیفه و مسئولیتی که دولت و سازمانهای عمومی و خصوصی در اشاعه فرهنگ و هنر بر عهده دارند، کاری سخت و دشوار است چون در آشفته بازار جهان کنونی، فرهنگ به صورت کالایی مصرفی درآمده و تفریح و وقت گذرانی به گونه های مختلف جای فرهنگ اندوزی را گرفته و نوعی بی اعتنایی و بی توجهی به فرهنگ و هنر مذهب مختار عصر شده است؛ گویی بی فرهنگی سکه قبول یافته و بازار فرهنگ پروری سخت کاسد شده و بی رونق مانده است و اگر حال بدین منوال پیش رود، بعید نیست در سال دوهزار میلادی از آنچه مردان همنسل این بنده نویسنده فرهنگ می نامند فقط نام و نشانی به یادگار ماند و فرهنگ اندوزی برای مردم آن روزگار تنها به معنای گذران اوقات فراغت درحد بازی و تفریح باشد و کسانی را که در این زمینه صاحب اعتقادی و رفتاری دیگراند، به عنوان مردم عقب مانده و کهنه پرست ریشخند کنند و به معرض تماشای عموم بگذارند. این درآمد که چندان امیدبخش و خوش بینانه نیست، ما را به تعریف فرهنگ می کشاند و از هم اکنون این سئوالها به میان میآید که فرهنگ چیست؟ چه فرهنگی به ظاهر و یا به تحقیق در حال زوال و فراموشی است؟ آیا همه مردم باید به فرهنگی خاص (یا واحد و عاده متعالی) روی آورند و دل بندند؟ و بر همین قیاس گرچه در این مقال ازین نکات به شرح و تفصیل سخن خواهیم گفت، اما در آغاز سخن ذکر این نکته ضروری است که مقصود من از «فرهنگ» و خاصه فرهنگ ملی و یا فرهنگ ایرانی در این مقدمه کلی، همان مدلولی است که از متن سیاست فرهنگی ایران و یا فصل فرهنگ و هنر برنامه پنجم عمرانی کشور استنباط و مراد میشود وفی المثل در جزوه ای که سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران به نام «دیده ها و روشها (زمینه یی برای بحث و گفتگو)» فراهم آورده به دقت بیشتر تعریف شده است...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فرهنگ و مردم